یک راستا، یک روی خودمانی، بی گمان که دارای جهت واحدباشد، صمیم و خودمانی: ... اما دوستان و یک جهتان بابا عبدل میگویند، بی تردید دارای نیت جزم: که ما بندگان مجموع در مقام خدمتکاری و طاعتگزاری یکدل و یک جهتیمیک راستا، یک روی خودمانی، بی گمان که دارای جهت واحدباشد، صمیم و خودمانی: ... اما دوستان و یک جهتان بابا عبدل میگویند، بی تردید دارای نیت جزم: که ما بندگان مجموع در مقام خدمتکاری و طاعتگزاری یکدل و یک جهتیم
یکپارچه، یکدست، یکسان، کنایه از آنکه همیشه بر یک وضع و حالت باشد و از روش خود برنگرددیکپارچه، یکدست، یکسان، کنایه از آنکه همیشه بر یک وضع و حالت باشد و از روش خود برنگردد
شش سو، شش طرف شامل چپ، راست، پیش، پس، بالا و پایین شش جهت عالم: شمال، جنوب، مشرق، مغرب، بالا و پایینشش سو، شش طرف شامل چپ، راست، پیش، پس، بالا و پایین شش جهت عالم: شمال، جنوب، مشرق، مغرب، بالا و پایین
بی شوه بی خودی ناروا بلاژ بود مردی بلاژ شد فاسق - امردی دید شد براو عاشق (جامی) بی سبب بدون دلیل بی علت، بیهودهبی شوه بی خودی ناروا بلاژ بود مردی بلاژ شد فاسق - امردی دید شد براو عاشق (جامی) بی سبب بدون دلیل بی علت، بیهوده